کتاب «انجیل کولی» اثر داگلاس مندل
دعوتی برای دیدن با چشم دل
«انجیل کولی» نه فقط یک خاطرهنگاری، که دعوتیست برای دیدنِ متفاوت. دیدن انسان، ورای مرزها، مذهب، و نژاد. مندل نمیخواهد قهرمان باشد؛ بلکه چشمهایی میدهد تا ببینی. او کولیها را نه بهعنوان سوژه، بلکه بهعنوان شخصیتهایی واقعی معرفی میکند؛ با رنج، با لبخند، با رؤیا. او مینویسد تا ما بخوانیم و فکر کنیم: اگر ما جای آنها بودیم، چه میکردیم؟
حضور، نه تماشا
فرق مندل با بسیاری از غربیهایی که به شرق میآیند، در یک کلمه است: حضور. او نمیخواهد فقط ببیند، بلکه میخواهد جزئی از زندگی شود. در بازارها راه میرود، در خانهها مینشیند، با بچهها بازی میکند. تجربهاش اصیل است، نه تزئینی. و این حضور، روایت را پر از جزئیات صادقانه کرده. خواننده حس میکند آنجا بوده، آن بو را حس کرده، آن درد را لمس کرده.
پرسش از غرب، پرسش از خود
مندل فقط شرق را نمیکاود. در دل روایتش، مدام از غرب هم میپرسد. میپرسد چرا ما اینقدر سادهلوحانه دربارهی «دیگران» فکر میکنیم؟ چرا فرهنگ خودمان را معیار همهچیز میدانیم؟ کتابش نقدیست هم به نادیدهگرفتن شرق و هم به خودشیفتگی غرب. او از نفاق رسانهها، از فاصلهی شعار تا واقعیت، از بحران فهم متقابل میگوید. و این پرسشها، بیرحماند اما لازم.
روایتی پر از تناقضهای انسانی
هیچکس در کتاب مندل کاملاً خوب یا کاملاً بد نیست. مردم در دل تناقض زندگی میکنند: مهربانی همراه با خشونت، عشق همراه با تعصب، همبستگی کنار خیانت. و این پیچیدگی، کتاب را زنده کرده. چون حقیقت انسان، ساده نیست. کولیها، قربانیاند، اما همیشه مظلوم نیستند. و این نگاه انسانی و چندبُعدی، امضای داگلاس مندل است.
تلخی و امید، شانهبهشانه
گرچه کتاب پر از درد است، اما هرگز ناامید نمیشود. میان خاک و دود و فقر، باز هم لحظاتی از امید هست. لبخند کودک، نگاهی عاشقانه، یادگیری یک واژه تازه. اینها همان لحظههاییاند که زندگی را معنا میدهند. مندل با چشمی پر از اشک و دلی پر از احترام، این لحظات را میچیند. و خواننده درمییابد: حتی در ویرانهها هم، زندگی جوانه میزند.
اثری که فراتر از ژانر است
«انجیل کولی» نه فقط سفرنامه است، نه فقط جامعهشناسی، نه فقط روانشناسی. بلکه ترکیبی است نادر از هر سه. کتابی که هم روایت میکند، هم تحلیل میکند، هم میفهماند. سبک نگارشش بیتکلف است، اما عمیق. شخصیتسازی ندارد، اما هر شخصیت از دل واقعیت، زنده میشود. این کتاب، آیینهای است که نه فقط شرق، که خود ما را هم نشانمان میدهد.