کتاب «کتابفروش کابل» نوشتهی آسنه سیرست
صدای زنانه در میان کتابها
1. گزارش یا رمان؟
«کتابفروش کابل» در مرز میان گزارش روزنامهنگارانه و رمان ایستاده است. آسنه سیرست، با تکیه بر تجربهی زندگیاش در خانهی سلطانخان، واقعیتها را به شکلی ادبی و داستانگونه روایت میکند. همین تلفیق، اثر را زنده و پرکشش کرده و به آن وجههای منحصربهفرد بخشیده.
2. قدرت، در دل فرهنگ
سلطانخان در ظاهر مردی فرهنگی و آگاه است، اما پشت درهای بسته، پدر و شوهری سختگیر است که حرف، فقط حرف اوست. او نمادی از فرهنگیست که دانش را میخواهد، اما تغییر را نه. این تناقض، در ساختار جامعهای مانند افغانستان کاملاً فراگیر و پررنگ است.
3. زنان خاموش، روایتهای بلند
زنان خانوادهی سلطانخان هر کدام داستانی دارند: همسر دوم جوانی که سرنوشتش را دیگران رقم زدهاند، خواهر بزرگتر که قربانی ازدواج اجباریست، و دخترانی که میان رویا و واقعیت دستوپا میزنند. آسنه آنها را قهرمانان پنهان کتاب میسازد و روایتشان را به گوش جهان میرساند.
4. سنت، از درون متلاشی
یکی از مفاهیم محوری کتاب، شکست تدریجی سنت است. گرچه هنوز سلطهی مردانه، ازدواج اجباری و ممنوعیتهای شدید وجود دارد، اما نشانههایی از شکستن این ساختار نیز دیده میشود. دختران جوان با خواندن، نوشتن و رؤیاپردازی، اولین گامها را برمیدارند.
5. تجربهای زنانه از جامعهای مردانه
نویسنده از دیدگاهی زنانه، به جهانی مردانه نگاه میکند؛ و این نگاه، گاه تلخ، گاه صادق، و همیشه پرجزییات است. تجربهی شخصی او به ما اجازه میدهد فراتر از کلیشههای رسانهای از افغانستان بدانیم؛ از درون یک خانه، نه از دل میدان جنگ یا نشستهای سیاسی.
6. کتابی جهانی، با دغدغههای محلی
«کتابفروش کابل» گرچه دربارهی یک خانواده افغان است، اما دغدغههایش جهانشمولاند: حقوق زنان، تعارض سنت و مدرنیته، ترس از آزادی، و عشق به دانش. کتاب، یک آینه است برای جهان؛ که هم کابل را نشان میدهد، و هم بخشهایی از همهی ما را.