رمان «سمفونی مردگان» اثر عباس معروفی

صدای شکسته‌ی انسان

1. خانه‌ی اورخانی؛ جایی برای دفن رؤیاها

خانواده‌ی اورخانی، چهار فرزند دارند، اما فقط یکی می‌خواهد با دنیا بجنگد. آیدین، با نگاهی باز، رؤیاهایی بزرگ دارد؛ اما دیوارهای خانه برای پرواز کوتاه هم بلندند. پدر، قانون‌گذار مطلق است. مادر، مطیع بی‌صدا. آیدا، قربانی خاموش. اورهان، آتش زیر خاکستر. این خانه، نه فقط یک ساختمان، بلکه ساختار است. ساختار خفقان، اقتدار، سنت. و سمفونی از همین خانه آغاز می‌شود.

 

2. آیدین؛ زیستن در نبرد

او نمی‌خواهد مثل دیگران باشد. می‌خواهد شاعر شود، نه تاجر. عاشق شود، نه مالک. در برابر پدر می‌ایستد، در برابر جامعه، و حتی در برابر خودش. اما هیچ‌گاه پذیرفته نمی‌شود. آیدین همیشه تنهاست، حتی وقتی دوست دارد، حتی وقتی بخشیده می‌شود. رنج او، رنج یک «بودن متفاوت» است. و در نهایت، رنجی‌ست که به مرگ ختم می‌شود. مرگی پر از سکوت و غم.

 

3. اورهان؛ فرزند سرکوب‌شده

او فقط خواست که دوست داشته شود. اما دیده نشد. روزی تصمیم گرفت خودش را حذف کند، نه با مرگ، با تغییر. شد آن چیزی که پدر می‌خواست: سخت، بی‌احساس، بی‌رحم. اما این قدرت‌گیری، نتیجه‌ای جز ویرانی نداشت. او برادرش را کشت، خواهرش را فروخت و مادرش را خفه کرد. اورهان، قاتل بود؛ اما قربانی‌تر از همه. چون خودش را هم کشت.

 

4. زمان و حافظه؛ بازی ذهن دیوانه

رمان، با روایت اورهان دیوانه آغاز می‌شود. صدایش نامنظم است، حافظه‌اش تکه‌تکه. زمان، خطی نیست؛ گذشته و حال به هم می‌ریزند. این تکنیک، حس اختلال روانی و پریشانی را تشدید می‌کند. ما از همان آغاز، فاجعه را می‌دانیم؛ فقط دنبال دلیلش می‌گردیم. و هرچه بیشتر می‌گردیم، بیشتر فرو می‌ریزیم. روایت، خود بخشی از رنج است.

 

5. زنانی که تاب می‌آورند

مادر، تسلیم است؛ و این تسلیم، آرام‌آرام جانش را می‌گیرد. آیدا، جسارتش اندک است، اما دلش بزرگ. در لحظه‌های سخت، تنها اوست که آیدین را درک می‌کند. اما هیچ‌گاه صدایش بلند نمی‌شود. زنان در این داستان، بیش از مردان، زنده‌اند؛ اما زنده بودن‌شان، بیشتر شبیه زنده‌ماندن است. آنها صبورند، اما قیمت این صبوری، خاموشی‌ست.

 

6. نغمه‌ی آخر؛ مرثیه‌ای برای فهم‌ناشدگان

«سمفونی مردگان» آواز شکست است. نه فقط شکست یک خانواده، بلکه شکست یک نسل، یک جامعه. عباس معروفی، با واژگانی پرحس، مرگ تدریجی آیدین‌ها را فریاد می‌زند. این داستان، داستان همه‌ی آن‌هایی‌ست که خواستند فرق داشته باشند، اما له شدند. داستان آن‌هایی‌ست که فریاد زدند، اما شنیده نشدند. و هنوز، این سمفونی ادامه دارد...