سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رمان «کلیدر» اثر محمود دولتآبادی

کلیدر به روایت جغرافیای سیاسی و قومی

 

1. خراسان؛ سرزمینی در مرزهای آتش

کلیدر در خراسان می‌گذرد؛ سرزمینی که همیشه در آستانه? آشوب بوده است. اقوام گوناگون، باورهای متنوع، زمین‌های خواسته‌شده و حکومت‌های متزلزل، آن را به مکانی ناآرام بدل کرده‌اند. جغرافیای کلیدر نه خنثی است و نه فقط پس‌زمینه؛ بلکه شخصیت اصلی داستان است. باد و خشکی و کوه، با انسان‌ها در جدال‌اند.

 

2. یاغی یا آزادی‌خواه؟

گل‌محمد در نگاه دولت، یاغی‌ست؛ اما در نگاه مردمان اطرافش، قهرمانی عدالت‌جو. این تفاوت برداشت، بازتابی از شکاف عمیق میان حکومت مرکزی و مردم منطقه است. مسئله? کلیدر، فقط سرکوب نیست؛ بلکه ناآشنایی حکومت با زیست‌بوم مردمان خراسان است. هر فرمان، از تهران صادر می‌شود، بی‌آن‌که خاک، مردم یا تاریخ آن خطه درک شود.

 

3. هویت قومی در حال فراموشی

قوم کرد، ترکمن، بلوچ، فارس؛ همه در خراسان زیسته‌اند. اما هویت‌های قومی در کلیدر، یا در حال خاموش شدن‌اند یا در تعارض با یکدیگر. دولت‌آبادی با زیرکی، تنوع قومی را وارد داستان می‌کند، بی‌آن‌که آن را به شعاری تقلیل دهد. کلیدر روایت مردمانی‌ست که به زبان‌های مختلف درد می‌کشند، اما در درد، یکی می‌شوند.

 

4. دین، سنت و سیاست

در این منطقه، دین و سنت با سیاست درهم‌آمیخته‌اند. ملاها گاه همراه قدرت‌اند، گاه مخالف آن. مردم، ایمان دارند اما شک نیز در دل‌هایشان خانه کرده. دولت‌آبادی نشان می‌دهد که مذهب در خراسان، ابزاری هم برای مقاومت است، هم برای سرکوب. و در این کشاکش، مردم گیج و زخمی می‌شوند.

 

5. جغرافیای کوه و تبعید

کوه در کلیدر فقط مکان نیست؛ راه نجات و گریز است. تبعیدشدگان به کوه می‌گریزند، اما کوه نیز بی‌رحم است. سرما، گرسنگی و بی‌کسی، آنجا هم هست. خراسانِ دولت‌آبادی، سرزمینی‌ست که هیچ‌جا در آن امن نیست. مردم از دشت به کوه، از روستا به شهر، و دوباره به بیابان رانده می‌شوند. همیشه در حال کوچ، همیشه بی‌قرار.

 

6. کلیدر؛ سند ملی یا داستان منطقه‌ای؟

کلیدر فراتر از داستان یک خانواده است؛ روایتی است از گسل‌های قومی، سیاسی و جغرافیایی ایران. هر روستا، نمونه‌ای‌ست از کلیت کشور؛ و هر گل‌محمد، نمونه‌ای از مردی که در کشاکش این مرزها، له می‌شود. دولت‌آبادی با این اثر، نه فقط رمان، که سندی ملی از خراسان ساخته است.