سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کتاب «نون نوشتن» اثر محمود دولتآبادی

تأملات مردی در آستانه‌ی کلمات

نوشتن از نان واجب‌تر

دولت‌آبادی در «نون نوشتن» نوشتن را نه تنها حرفه، بلکه ضرورت زیستن می‌داند. او با جسارت از رنج نوشتن و مسئولیت آن می‌گوید؛ مسئولیتی که مثل نان شب، برای جان انسان حیاتی است.

این کتاب سندی‌ست بر زیستن در مرز میان خاموشی و کلمه.

 

زندگی‌نگاری در متن سکوت‌ها

نویسنده از زندگی‌اش می‌گوید، اما نه از جنس خاطرات روزمره. روایت او از روزهایی است که کلمات را دزدیده‌اند، صدایش را بریده‌اند، اما در دلش آتشی باقی مانده است.

او از سکوت‌های تحمیل‌شده می‌نویسد و در لابه‌لای آن، زندگی‌اش را بیرون می‌کشد.

 

فرسودگی در میانه‌ی ایمان و تردید

در بسیاری از بخش‌ها، دولت‌آبادی به تردیدهایی اشاره می‌کند که هر نویسنده‌ای تجربه می‌کند: آیا فایده‌ای دارد؟ آیا شنیده می‌شود؟ اما این تردیدها با ایمان به ادبیات همزیستی دارند.

ایمان او شکننده است اما همچنان پابرجاست.

 

کلمات به مثابه سنگر

سانسور، توقیف، حذف و فراموشی دشمنان نویسنده‌اند، اما او پشت کلمات سنگر می‌گیرد. گاهی کنایه می‌زند، گاهی صریح می‌گوید، اما همیشه به‌گونه‌ای می‌نویسد که بتواند بماند.

او زخم می‌خورد اما عقب‌نشینی نمی‌کند.

 

در آینه‌ی جامعه، چهره‌ی خود را دیدن

دولت‌آبادی، با تمام تنهایی‌اش، خود را جدا از مردم نمی‌بیند. او بارها از دردهای اجتماعی، شکاف طبقاتی، بی‌عدالتی و رنج مردمانش سخن می‌گوید. نوشتن برای او صرفاً فردی نیست، اجتماعی است.

او خود را آینه‌ای می‌داند که باید حقیقت را بازتاب دهد.

 

پایان باز، ذهن بی‌قرار

«نون نوشتن» پایانی ندارد؛ نویسنده دست از گفت‌وگو نمی‌کشد، حتی اگر مخاطب خاموش باشد. هر قطعه از کتاب مثل تأملی‌ست که ناگهان قطع می‌شود، اما در ذهن ادامه می‌یابد.

خواننده از کتاب بیرون می‌آید، اما اندیشه‌اش هنوز در آن مانده است.