سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رمان «مرگ در آند» اثر ماریو بارگاس یوسا

1. مأموریت در خاک فراموش‌شده

لیتومه به منطقه‌ای اعزام می‌شود که دولت در آن حضوری نمایشی دارد. ناپدیدشدن سه نفر بهانه‌ای‌ست برای ورود به جایی که قانون سال‌هاست جای خود را به سنت داده. داستان با حس تعلیق و مرگ شروع می‌شود و با تردید به پایان می‌رسد.

 

2. سنت خون‌بار، قانون خاموش

قتل‌ها در ظاهر جنایت‌اند، اما در دل سنت‌هایی هزارساله ریشه دارند. مردم قربانی می‌کنند تا مصیبت‌ها رفع شود. لیتومه با تمام ابزار عقل، نمی‌تواند مقابل آیینی بایستد که مردم آن را مقدس می‌دانند. نتیجه، درماندگی عقل در برابر ایمان است.

 

3. زنانی که چشم می‌بندند

زنان در داستان نقش دوگانه دارند: قربانی و شاهد. آن‌ها می‌دانند چه رخ داده، اما هیچ نمی‌گویند. آدریانا، با اینکه زنی جسور است، در دل هزارتوی ترس و باورهای خرافی به بن‌بست می‌رسد. سکوت او، نوعی تسلیم است نه رضایت.

 

4. تقابل مدرنیته و خرافه

داستان برخورد دو جهان است: یکی، جهان نظم، قانون، دولت و علم؛ و دیگری، جهان آیین، اسطوره و وحشت. یوسا می‌پرسد: آیا مدرنیته واقعاً توانسته بر خرافه غلبه کند؟ یا فقط آن را پنهان کرده؟ در این داستان، سنت همیشه یک گام جلوتر است.

 

5. ناکامی روشنفکرانه‌ی قهرمانان

لیتومه و توماس، هر دو بازنده‌اند. نه‌تنها در مأموریت، بلکه در درک مردم، در شناخت خود، و در یافتن معنایی برای اعمالشان. روشنفکر در این رمان نه نجات‌دهنده است، نه شورشی؛ فقط ناظری خسته است که دیر فهمیده بازی از اول باخته بود.

 

6. مرگ در آند؛ مرگ در انسان

عنوان رمان فقط به مرگ فیزیکی اشاره ندارد. اینجا مرگ امید، عقل و ایمان را نیز می‌بینیم. آند نه‌فقط قتل‌گاه آدم‌ها، که گورستان تمدن است. مکانی که در آن، حتی حقیقت هم دوام نمی‌آورد. تنها چیزی که باقی می‌ماند، ابهام و خاک است.