سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رمان «جنگ آخر زمان» نوشتهی ماریو بارگاس یوسا

نگاه روان‌شناختی ـ فلسفی

1. انسان در مواجهه با بی‌عدالتی هستی

یوسا رمان خود را نه فقط درباره‌ی تاریخ، بلکه درباره‌ی روان انسان در مواجهه با بی‌عدالتی نوشته است. کانودوس نماد روان زخمی و پناه‌جوست. هر شخصیتی، گونه‌ای واکنش روانی به دنیای ستمگر دارد. از زاهد زخم‌خورده گرفته تا سربازانی که اسیر خشم‌اند. این جنگ، بیش از آنکه میان تفنگ‌ها باشد، درون انسان‌ها جریان دارد. یوسا ما را با اضطراب، امید، و هراس آدم‌ها روبه‌رو می‌کند. کانودوس، آیینه‌ای از روان جمعی سرکوب‌شده است.

 

2. قدرت، دروغی که خود را حقیقت می‌خواند

حکومت جمهوری‌خواه برزیل، خود را ناجی و عقل‌گرا معرفی می‌کند. اما پشت این نقاب، میل به کنترل، سلطه و حذف پنهان شده است. ارتش با پرچم عقل و مدرنیته می‌جنگد، ولی در عمل، وحشیانه و کور است. یوسا نشان می‌دهد چگونه قدرت، با فریب حقیقت را مصادره می‌کند. مردم فقیر، تهدید خوانده می‌شوند چون خارج از نظم طراحی‌شده‌اند. و در این میان، فلسفه‌ی حکومت چیزی جز نظمِ مرگ‌آور نیست. حقیقت، گاهی تنها در دل شورش دیده می‌شود.

 

3. ایمان، شکل روانی مقاومت

ایمان در رمان، نوعی درمان روانی و فلسفی است. مردمان کانودوس نه به دلیل حماقت، بلکه به دلیل زخم عمیق، ایمان می‌آورند. ایمان، پناهگاهی برای ذهنی است که دیگر جایی برای اتکا ندارد. آنتونیو مشاور، فیلسوفی عامی است که راه شفابخشی روان‌ها را می‌شناسد. او نسخه‌ای از معنا به مردم می‌دهد. نه برای فرار، بلکه برای بقا. یوسا ایمان را به مثابه‌ی ساختار مقاومت روان تحلیل می‌کند.

 

4. خشونت، بازتاب اضطراب وجودی

ارتش، زمانی که با پایداری غیرمنتظره روبه‌رو می‌شود، به خشونت بی‌حد گریزان می‌شود. این خشونت، نشانه‌ی بحران درونی و روان‌پریشی نهادی است. سربازانی که با اطمینان آمده‌اند، در برابر مردم بی‌سلاح، خشمگین و متزلزل می‌شوند. فلسفه‌ی جنگ دیگر نمی‌تواند پوشاننده‌ی اضطراب وجودی‌شان باشد. هر سرباز، آینه‌ای از روانِ درگیر با تضاد وظیفه و اخلاق است. و جنگ، نوعی فرافکنی بر اضطراب‌های مهارناپذیر انسانی می‌شود.

 

5. شکست نه به عنوان پایان، بلکه به عنوان معنا

در جهان فلسفی رمان، شکست فیزیکی لزوماً شکست نهایی نیست. کانودوس سقوط می‌کند، اما در این سقوط، معنایی از مقاومت نهفته است. یوسا با الهام از فلسفه‌ی اگزیستانسیالیسم، نشان می‌دهد که معنای زندگی در انتخاب‌های دشوار پدیدار می‌شود. ایستادن در برابر مرگ، حتی اگر شکست در پی داشته باشد، یک پیروزی درونی است. آن‌چه می‌ماند، معناست، نه بقاء. و کانودوس، با مرگ خود، معنایی عمیق‌تر از بقاء می‌آفریند.

 

6. انسان، موجودی میان ایمان و تردید

«جنگ آخر زمان» ما را با سؤالاتی بنیادی روبه‌رو می‌سازد. آیا حقیقت در عقل است یا در ایمان؟ آیا انسان می‌تواند بی‌قدرت معنا داشته باشد؟ یوسا با صدای چندگانه‌ی شخصیت‌ها، تردید را محور روایت قرار می‌دهد. هیچ پاسخی قطعی نیست، چون انسان همیشه میان دو قطب در نوسان است. این نوسان، جوهره‌ی روانی انسان است. و رمان، نمایشی از این بحران دائمی است: ایمان، تردید، معنا، مرگ.