سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خلاصه تحلیلی و داستانی رمان «سیزدهمین داستان» نوشتهی دایان سترفی

فلسفی – ادبی

1. داستانی درباره داستان

«سیزدهمین داستان» بیش از آن‌که یک رمان معمایی باشد، اثری درباره‌ی ماهیت خودِ داستان است. نویسنده به خواننده یادآور می‌شود که داستان، از واقعیت مهم‌تر است. ویدا وینتر عمرش را صرف ساختن افسانه کرده، نه از سر فریب، بلکه برای معنا دادن به رنج. در جهانی آشفته، روایت‌گری تنها ابزار کنترل است. حقیقت همیشه گمشده است، اما داستان می‌تواند جای خالی آن را پر کند. بنابراین، مارگارت با شنیدن و بازنویسی این داستان، به بازآفرینی معنا می‌پردازد. سیزدهمین داستان، نماینده‌ی همه‌ی داستان‌هایی‌ست که نگفته‌ایم.

 

2. زن، حافظه و روایت

این رمان، اثری زنانه درباره‌ی حافظه و روایت است. همه‌ی شخصیت‌های کلیدی‌اش زن‌اند؛ همه درگیر گذشته و حافظه. و همه با زبان، روایت و بازگویی درگیرند. سنت شفاهی زنان، در قالب این رمان به روایت مکتوب بدل می‌شود. خاطره، تبدیل به اسطوره می‌شود. و اسطوره، راهی برای دوام یافتن زن در جهانی مردسالار. سترفیلد در این اثر، نشان می‌دهد که زنان چگونه با روایت، تاریخ خود را از نو می‌نویسند. و اینکه فراموشی، نوعی حذف هویت است. حافظه، ریشه‌ی بودن است.

 

3. از «پایان» به «آغاز»

رمان از نقطه‌ی پایان آغاز می‌شود؛ ویدا در بستر مرگ، آماده‌ی گفتن آخرین حقیقت. اما هرچه بیشتر پیش می‌رویم، به عقب‌تر برمی‌گردیم. این ساختار غیرخطی، خود نوعی بازی با زمان و معناست. حافظه، خطی نیست؛ پاره‌پاره است، مثل برگ‌های پراکنده‌ی یک دفتر قدیمی. هر فصل، ما را به گذشته‌ای نزدیک‌تر می‌برد. اما رسیدن به حقیقت، نه در زمان، بلکه در معنا یافتن است. ویدا به عقب می‌رود تا به ریشه برسد. و مارگارت، به‌دنبال آن است که بفهمد چرا انسان‌ها فراموش می‌کنند.

 

4. حقیقت یا افسانه؟

در رمان سترفیلد، مرز میان واقعیت و افسانه تیره است. آیا آنچه ویدا می‌گوید، حقیقت است؟ یا افسانه‌ای برای فرار از بار واقعی زندگی؟ رمان، پرسشی فلسفی را پیش می‌کشد: حقیقت چه ارزشی دارد وقتی می‌تواند ویرانگر باشد؟ شاید داستان بهتر باشد، چون تحمل‌پذیرتر است. و همان‌طور که خود ویدا می‌گوید: «واقعیت‌ها خشک‌اند، اما داستان‌ها زنده‌اند.» خواننده درمی‌یابد که مهم نیست کدام روایت واقعی‌تر است؛ مهم، آن است که کدام روایت، انسان را نجات می‌دهد.

 

5. در ستایش کتاب و ادبیات

تمام رمان، سرشار از عشق به ادبیات است. از جین آستن تا خواهران برونته، همه درون این متن تنیده شده‌اند. خانه‌های قدیمی، کتابخانه‌ها، صفحات فرسوده، همه نشانه‌هایی از جهان ادبی کلاسیک‌اند. مارگارت، با خواندن داستان ویدا، به نوعی «ادبیات‌درمانی» دست می‌زند. هر کتاب، پلی به سمت فهم روان انسان است. و هر رمان، بازتابی از ذهن ناآرام نویسنده‌اش. سترفیلد با این اثر، به‌گونه‌ای ادای احترام به ادبیات داستانی انگلیس کرده است. و در عین حال، نقش ادبیات را در معنا بخشی به زندگی نشان می‌دهد.

 

6. داستانی که نجات می‌دهد

در نهایت، «سیزدهمین داستان» یک اثر نجات‌بخش است؛ برای نویسنده، برای راوی، و برای خواننده. داستانی که گرچه تلخ است، اما نوعی رهایی به‌همراه دارد. انسان، با شنیدن یا گفتن داستان، از زنجیر زمان و رنج رها می‌شود. و هر داستان، امکان تازه‌ای‌ست برای شروعی نو. سترفیلد با این رمان نشان می‌دهد که نوشتن، صرفاً برای بیان نیست، بلکه برای نجات است. و سیزدهمین داستان، همان چیزی‌ست که ما را از سکوت نجات می‌دهد.